آرتین جونآرتین جون، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

گل پسری

گل پسرو بسته آموزشی هوشان

گلم بابایی1393/02/01 بسته آموزشی برای شما سفارش داد و سه روز بعد به دست مون رسید. کتاب آزمون های پایش تکامل دو , چهار ماهگی پر کردم و رنگ سبز گرفتی,کتاب کودک فعال و مغز سالم هم نکات جالبی ازش یاد گرفتم الان دارم. کتاب آنچه والدین باید بخوانند میخونم که نکات خوبی به من یاد داده,
15 ارديبهشت 1393

جیگر طلا با ماشین شاسی بلندش

عزیزم وقتی سه ماه و نیم بودی مادرجون شمالی اومده بود خونه ی ما برای اولین بار یه کوچولو شما رو گذاشت تو ماشینت با تعجب سرت و خم کردی و همش کف ماشین نگاه میکردی ولی الان که چهار ماهت شده و واکسنت هم زدی و دوره نقاهت پشت سر گذاشتی روزها چند دقیقه میذارمت تو ماشین دست های کوچولوت به طرف فرمان ماشین دراز میکنی منم یه کم میذارمت جلو که دست هات برسه با دو دست نازت قشنگ فرمان میگری جیگر چه زود از بابایی یاد گرفتی
15 ارديبهشت 1393

باارزش ترین عیدی سال1392

عشق من 1392/01/18بابایی تماس گرفت محل کارم و گفت غروب با هم بریم قم,من وقتی به خونه برگشتم دوش گرفتم و به کمک بابایی غذا و چای سفر آماده کردیم راه افتادیم وقتی به حرم رسیدیم بعد از دعا برای همه برای خودمون کلی دعا کردم و از خدا به حرمت شفاعت حضرت معصومه خواستم که امسال سال پر خیر و برکت و یکی از بهترین سال زندگی مشترک مون باشه لطف خدا و کرامت حضرت معصومه شامل حال ما شد و شما تو دلم همون شب مهمون شدی و منم شدم میزبانت و لحظات طلایی زندگیمون آغاز شده بود و به این ترتیب شما شدی بهترین عیدی امسال ویا سوغات قم....
15 ارديبهشت 1393

پا گرفتن پسرم

عشق من هر لحضه خداروشکرمیکنم که شما رو به من داده,وقتی بابایی زیر بغلت میگیره رو پاهات میایستی و کلی ذوق میزنه هی میگه مامانش ببین خودش ایستاده,تازه شب ها وقتی با شما صحبت میکنه با زبون خاص خودت جوابش میدی خلاصه کلی با هم درد و دل میکنید,نا گفته نماند که از نوزادی با هم درد و دل میکردید که همه تعجب میکردند
15 ارديبهشت 1393

اولین پارک رفتن گل پسرم

آرتین جون جمعه آب خونه مامان بزرگ قطع شده بود غروب برای اولین بار شما رو بردیم دفتر عمه مهناز ,اونجا دست و صورتت را شستیم و لباس هات و عوض کردیم عمه خیلی خوشحال بود وشما رو نشوند روی صندلی خودش جایگاه سردفتری,بعد ما کلی ازت عکس گرفتیم,بعدش با عمه و مینا برای اولین بار بردیمت پارک هنرمندان خیلی دلم میخواست بذاریمت رو وسایل بازی ولی خیلی کوچولو بودی یه کم محوطه پارک قدم زدیم وعکس یادگاری گرفتیم,روز خیلی گرم و بدون آب در نهایت با خوش گذشتن کنار شما به پایان رسید.
15 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسری می باشد