واکسن شش ماهگی ناز پسری مصادف با تولد سی سالگی مامانی
سلام عزیز دلم دیروز هفتم دی ماه تولد مامانی بود ،باید میبردیمت خانه بهداشت واکسن شش ماهگی رو تزریق میکردی،ساعت هشت صبح بابایی منو صدا زد منم بلند شدم دست و صورتم شستم وقتی برگشتم دیدم بابایی آماده شده بالای سرت دراز کشیده داره دلسوزانه نگاهت میکنه،آروم بیدارتکردیم و بردیمت حمام یه حال خوبی داشتی قطره استامینوفن بهت دادم و رفتیم شماره چهارده بودی ابتدا قدو وزن گرفت قد شصت و چهار و نیم،وزن شش کیلو نهصد گرم بعد ززانوهات نگه داشتم زیر لب آیة الکرسی میخوندم خانمه واکسن هارو زد و دو قطره خوراکی هم به شما داد خوردی،اون لحظه گریه با صدای بلند کردی و آروم شدی،عمه مریم و پوران و مهناز تماس گرفتند حالت رو پرسیدند تبریک هم گفتند همینطور مادر...
نویسنده :
انسیه
18:13