آرتین جونآرتین جون، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

گل پسری

واکسن شش ماهگی ناز پسری مصادف با تولد سی سالگی مامانی

1393/4/8 18:13
نویسنده : انسیه
45 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم دیروز هفتم دی ماه تولد مامانی بود ،باید میبردیمت خانه بهداشت واکسن شش ماهگی رو تزریق میکردی،ساعت هشت صبح بابایی منو صدا زد منم بلند شدم دست و صورتم شستم وقتی برگشتم دیدم بابایی آماده شده بالای سرت دراز کشیده داره دلسوزانه نگاهت میکنه،آروم بیدارتکردیم و بردیمت حمام یه حال خوبی داشتی قطره استامینوفن بهت دادم و رفتیم شماره چهارده بودی ابتدا قدو وزن گرفت قد شصت و چهار و نیم،وزن شش کیلو نهصد گرم بعد ززانوهات نگه داشتم زیر لب آیة الکرسی میخوندم خانمه واکسن هارو زد و دو قطره خوراکی هم به شما داد خوردی،اون لحظه گریه  با صدای بلند کردی و آروم شدی،عمه مریم و پوران و مهناز تماس  گرفتند حالت رو پرسیدند تبریک هم گفتند همینطور مادر جون و خاله سمیرا ،دم غروب خیلی تب کردی خاله مهناز تماس گرفت گفت شب به مناسبت تولد حتما تشریف بیارید سارا هم گفت بیایین ،ما  هم کیکی که بابا سعید خریده بود برداشتیم ررفتیم خونه مامان بزرگ تو ماشین خوابت برد وقتی رسیدیم تب داشتی و گریه کردی شام عمه مهناز زحمت کشید کباب خرید خیلی خوشمزه بود یه مانتو فانتزی فوق العاده شیکی هم خریده بود سارا و عمه پوران لوازم آرایش هدیه دادند،امیدوارم رروزی بابایی خوب باشه تولد عمه مهناز حسابی براش جبران کنیم چون خیلی خوشحالم کرده بود،مینا هم پیام داد زن دایی هدیه ات محفوظه صبح خواستیم برگردیم عمه مهناز و مامان بزرگ اجازه ندادند،امروز هم اول ماه مبارک رمضان ختم قرآن به نیت سلامتی ،ایمان،تقوی،موفقیت،شروع کردم و روزه هم گرفتم خدا کنه محتوی شیرت کم نشه گلم

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسری می باشد