تولد دو سالگی میوه دل ما

سلام عزیز دلم تولدت مبارک ان شاالله تمامی مراحل زندگی تنت سالم و دلت شاد و لبت خنده و صاحب رزق حلال و صاهب عزت و ٲبرو باشی.ان شاالله،گلم تم تولد دو سالگی شما باب اسفنجی بود اعم ازتزیینات ظروف کیکـشب تولد شما م مصادف شده بود با میلاد پیامبر و امام جعفر صادق خوشحال بودیم که در این شب عیدمیزبان بودیم و به شادی دور هم جمع شده بودیمـمادرجون جمعه شب به همراه خانواده مریم خانم دوست و همسایه دوران کودکی ما به سمت تهران حرکت کردند یک روز منزل مریم خانم بود شنبه شب به همراه این خانواده محترم به خونه ما اومدند شما خیییلی خوشحال شدی و همش میگفتی مادرجون دم در همش به مادرجون میگفتی بیا بیا بیاـمادرجون طبق معمول حسابی خسته شد صبح دوشنبه اول دعاشو خوند بعد سالاد الویه و ماکارونی درست کرد منم تزییناتش انجام دادم کیکالویه شک باب اسفنجیـ الویه شکل ساعت ـسالاد ماکارونی عدد دو و حروفAتزیین کردمـبعد مادرجون شکم دو تا ازماههی ها رو با سوسه شمالی پر کرد شکم یه ماهی دیگه با ٱلو و انار ترش پر کرد ـبعد ناهارگذاشت رو گاز و نزدیک غروب سرش را زغال گذاشت تا روی ماهی هم برشته بشهـ  بعد یه قابلمه سبزی پلو قابلمه کوچیکتر برنج سفید درست کردـمنم سوپ جو درست کردمـ زله ها یکی خرس چند رنگـ میکی موس چند رنگ؛قالب پاپیونی چند رنگ ژله خوردهشیشهـخلاصه  همه چیزباعنایت خدا لطف باباییو زحمت مادرجون به یر و خوشی گذشت و منم نماز شکرانه خونمـفردا صبح زود مادرجون بیدار شد رفت تمام کارهای حیط رسیدـبعد صبحلنه تمام ظرف عایٲپزخونه سستـبی نهایتخسته ده بودتواین‌سرما ولی اعتراضی نداشت اهی به حرمت جدش هر چی از خدا میخواهد بهش بده ان شااللهـ  هدایا؛بابایی دویست هزار تومان حساب پس اندازو هواپیما شارزیـمامان بزرگ صد هزار تومنـ عمه مناز و عمو حمید هر کدام صد هزار تومنـععمه پورانشصت هزارـعمه ایران پنجاه هزاذڋـمادرجون شصت هزار خاله ها هرکدام پنججاههزار نوشن تفنگ‌وکلهـشادی ماشین ئـفرنام سربازـعمه مریم و مینا بلوز و شلوارـممنون از همه که تو شادی ما شزریک بودن قلک شما هم بازکردبم دویست هزار تومن بودـخاله سمیرا  عمو وحید و محمد پنج شنبه بعدشام اومدن خونهما شما وقتی فهمیدی همش محمد مهدی میگفتی جمعه بعد ناهارمرغتن جای مادرجون با تمامی زحمات خالی بود تو این یک هفته وجودش مثل یک کوه پشت و پناه و تکیه گاه من بود