زیارت حضرت معصومه در روز تولد ثمره زندگیمون

آرتین جون دیروز یک شنبه هفتم دی ماه روز تولدت بود،هزاران بتر مبارکت باشه عزیز دام ،ساعت سه بعدازظهر داشتیم ناهار میخوردیم سرت را همانند یک سال قبل راس ساعت سه بوسیدم و بهترین ها رو برات آرزو کردم ،مادرجون و خاله سمیرا ساعت نه صبح رفتند شمال و جاشون خیلی خالی شد،به بابایی گفتم امروز بریم قم ،قبول کرد ساعت پنج به اذن خدا حرکت کردیم و ساعت شش و ده دقیقه داخل شبستان امام خمینی بودیم بابایی یه کم از نوک موهات و برای اولین بار کوتاه کرد همون لحظه از خدا و حضرت معصومه خواستم بابایی به مراد دلش نسبت به شما برسه.ان شاالله به اتفاق شما رفت تو حرم تا پول کوتاهی شما حدود یک گرم نقره داخل ضریح بندازن،منم رفتم سمت حرم و برای همه و خودمون دعا کردم استارت دومین سال زندگیت را در کنارمون بیمه این بانوی بزرگوار کردم،بعدش نمازم خوندم و در تمامی لحظات یاد مادرجون بودم،بعدش اومدم شبستان پیش شما در حالی که شیر میخوردی منم دعاهام رو خوندم بعدش رفتیم قسمت نذورات پول هایی که دوره بارداریی هر هجدهم و بعد تولد هر هفتم برای شما و هر چهاردهم کنار گذاشتم صد هزار تومن شده بود هدیه کردیم به نیت قربانی،بعدش دو فیش غذای مهمان سرا به ما دادند،اولین بار بود ،یه دور زدیم رفتیم غذا خوری غذاش خیلی خوشمزه بود خدارو شکر کردیم روز تولد سه تایی مهمون حضرت شدیم فال نیک برامون بود و از کرامت حضرت معصومه بار دیگه سپاسگذاریم که ما رو سر سفره اش دعوت کرد.بعدش یه دوری تو بازار زدیم و به سمت خونه حرکت کردیم،به امید زیارت مشهد تا سلام حضرت معصومه خدمت برادرش امام رضا برسونیم .ان شاالله