آرتین جونآرتین جون، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

گل پسری

جشن تولد گل پسر

1393/10/8 16:52
نویسنده : انسیه
110 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم سلام تولدت مبارگ،عزیز دلم بالاخره روز شماری معکوس تموم شد .چهارشنبه ساعت پنج عصر مادرجون و خاله سمیرا و محمد رسیدند خونه مون،بعد از صرف عصرونه و کمی استراحت لباس های تولدت آوردم نشونشون دادم خیلی خوششون اومده بود،لباس خودم را هم پوشیدم و ازشون نظر خواستم خداروشکر همه خوششون اومده بود،خلاصه صبح پنج شنبه فرا رسید مادرجون صبح زود بیدار شد مرغ،سیب زمینی ،تخم مرغ ،نخود فرنگی گذاشتیم بپزه،بعد صبحانه مادرجون شروع به درست کردن الویه کرد و من ماکارونی برای سالاد ماکارونی گذاشتم پخت ،تا ظهر طول کشید آماده بشه و خاله سمیرا سالاد الویه به شکل آدم برفی در آورد خیلی قشنگ شد،منم چند روز قبل پفیلا را به شکل آدم برفی تزیین کردم،ژله را از دیروز به شکل رنگین کمان در آورده بودم،بعداز ظهر که بابایی ژامبون گوشت آورد سالاد ماکارونی به شکل عدد یک انگلیسی و حروف Aدر آوردم روی اوپن کلیه وسایل چیدیم روی میز گرد میوه ها رو چیدیم خیلی قشنگ شد .مادرجون بعد از تمام کردن سالادها مرغ ها رو سرخ کرد و خورشت آلو و تخم انار درست کرد و غروب برنج آب کش کرد ،حدود ساعت شش شب عمع مریم و مینا اومدند بعدش حامد و عمه مهناز کیک که از قبل سفارش داده بودیم شکل آدم برفی بود آوردند خیلی قشنگ شده بود،بعدش مامان بزرگ و عمو وعمه پوران ساعت هشت عمه ایران با کلی تاخیر ساعت نه و نیم یا ده شب رسیدند خداروشکر همه از مزه هر دو سالاد کلی تعریف کردند ،بعدشش پفیلا و میوه ها (موز،خیار،سیب ،پرتقال،کیوی،آناناس)صرف شد حدود یک ساعت بعد شام کشیدیم همه تا قاشق اول خوردند کلی تعریف کردند،دست مادرجون حسابی درد نکنه از خدا میخوام خدا به حرمت جدش تن سالم و دل شاد بهش بده ان شاالله ثور تحصیلی و روز عقدت هم غذای به این خوشمزگی درست کنه ،ان شاالله عروسی دایی مهدی،بعدش  کیک آوردیم و رقص چاقو برات کردیم و به اذن خدا شمع فوت کردیم و برش زدیم،بعدش سارا کادوهارو باز کرد ،از اینکه ومراسم به این خوبی و خیر و خوشی پیش رفت خدارو هزار بار شکر کردم،دست بابا سعید هم درد نکنه که برات سنگ تموم گذاشت الهی خیر ببینه،مامانی بابا سعید تو برگه یادگاریت نوشت ان شاالله خلبان شدنت وقتی آخر شب دیدم دلم یه جوری شد از خدا میخوام به حرمت مولا علی و کرامت حضرت معصومه به آرزوش برسه و لباس کاپیتانی تنت کنه ...ان شاالله...

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسری می باشد