آرتین جونآرتین جون، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

گل پسری

عید نوروز ۱۳۹۴،رونمایی مروارید نهم و دهم

1394/1/13 8:53
نویسنده : انسیه
62 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق من عیدت مبارررررک،الهی سالی سراسر با سلامتی دلشادی پر خیر و برکت برات باشه ان شاالله،مامانی ساعت دو پانزده دقیقه نیمه شب لحظه تحویل سال بود و شما گلم خواب ناز بودی بابایی خواب و بیدار بود ولی من بیدار بودم و سوره یس تلاوت میکردم .صبح که بیدار شدی لباس نو تنم دیدی که عکس خرس داشت میگفتی هو...هو به دایره هاش هم میگفتی چرخ،لباس خودت هم عکس اژدها داشت هو میگفتی بابایی صبح به ما عیدی داد بعد صبحانه حاضر شدیم رفتیم خونه مامان بزرگ،دوم فروردین ظهر به سمت شمال حرکت کردیم حدود ساعت شش غروب رسیدیم ،(یک شنبه)شب بعد همه بچه ها و نوه ها خونه بابا بزرگ من دعوت بودیم من مدت ها بود تو جمع فامیل نبودم خیلی خوش گذشت،شب بعد و خواب و ناهار خونه خاله مه جبین بودیم که خیلی خوش گذشت هم از طبیعت زیبا منطقه شون لذت بردیم هم خاله کلی زحمت کشید با مواد اولیه تازه غذاهای خوشمزه درست کرد،شام به اتفاق رفتیم خونه خاله سمیرا که سالگرد ازدواج اش هم بود،خلاصع پنج شنبه ظهر حرکت کردیم از جاده فیروز کوه برگشتیم ساعت هشت شب رسیدیم خونه عمه ایران  به علت خستگی بابایی اونجا موندیم و ناهار رفتیم خونه مامان بزرگ و شب همه دعوت بودیم خونه عمه مریم بالاخره آخر شب اومدیم خونه،الهی شکر هیج جا خونه خود آدم نمیشه،گلم تا فراموش نکردم بگم وقتی داشتیم میرفتیم شمال بابایی یه لحظه شیشه ماشین آورد پایین شما هم سریع انگشت های نازت گذاشتی روش بعد بابایی ناخودآگاه سریع شیشه داد بالا یهو شما گریه کردی عزیز دلم منم یه دفعه دیدیم قسمت بالا چپ و راست دندون های آسیابت در اومده عزیز دل مامان که انقدر صبوری و صدات در نیومده از درد شکافته شدن لثه های نازت،مامانی الهی همیشه ایام هر چی از خدا میخواهی خدا در جهت حق و صراط المستقیم به شما بده ...ان شاالله....

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسری می باشد