آرتین جونآرتین جون، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

گل پسری

رونمایی مروارید شانزدهم

1394/6/30 5:07
نویسنده : انسیه
39 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان و بابا،ببخشید انقدر دیر برات مطلب گذاشتم پسرم دوازده شهریور بعدازظهر وقتی بابایی از سر کار برگشت گفت وسایل جمع کنیم بریم شمال ،پنج شنبه شبش که رسیدیم و جمعه خونه مادرجون بودیم جمعه بعد شام همگی رفتیم خونه خاله مه جبین ،شب که خواب بودی خییییلی بیقراری میکردی اولین بار بود شمادهزار ماشاالله انقدر آروم هستی که مادرجون و خاله ها تعجب کرده بودند خونه خاله خیییییلی خنک بود صبح دلم میخواست بیشتر میخوابیدیم از ترس ترافیک زود بلند شدیم خاله نون خونگی درست کرده بود خیییییلی صبحانه به ما مزه داده بود بعدش خداحافظی کردیم و  راهی تهران شدیم،ایندفعه رابطه شما و محمد خوب بود وقتی شب پنج شنبه رسیدیم خونه مادرجون محمد دم در اومد استقبالت دستش گذاشت دور گردنت و محکم بوست کرد،کلی با هم بازی کردید دنبالش میرفتی میگفتی ممد،جمعه محمد که داشت میرفت خونه ماماندبزرگش مدام صداش میزدی ممد منظورت ایندبود که نرو دیدی توجهدنمیکنه اشک میریختی صداش میزدی موهاش طوری کشیدی که من و مادرجون و بابا نمیتونستیم جدات کنیم طفلی محمد دوستت داشت اصلا چیزی نگفت،رسیدیم تهران رفتیم خونهدمامان بزرگ به اتفاق عمه مهناز و سارا رفتیم دندانپزشکی بعدش رفتیم پارک سوار کالسکه اسب شدیم شما کلی ذوق کردی میگفتی اپس،جشنواره تهران قدیم بود خیییییییلی باحال بود و کلی خوووووش گذشت،راستی تو راه برگشت به تهران متوجه رونمایی مروارید شانزدهم وعلت بیقراری شب قبلت شدم مبارررررک ات باشه گل پسر 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسری می باشد