این چیه؟کی بود?چی بود?گل پسری
سلام عزیز دلم ـتقریبا ازدوسالگیت شناختت نسبت به دنیای اطرافت با طرح سوال این چیه شروع شدهـانقدر با مزه این کلمه میگی دلم میخواد بغلت کنم و غرق بوسه ات کنمـ کسی زنگ درب خونه بزنه یا صدای تلفن بشننوی میپرسی کی بودـ هزار ماشالله جیگر میشی وقتی میپرسیـ منم با حوصله جوابت میدم ـصدای چیزی هم میشنوی میگی چی بودـقربونت برم که کنجکاوتر شدی نسبت به دنیای اطرافتـــ ـپسرم تعطیلات 22بهمن صبح پنج شنبه رفتیم شمال خونه مادر جون ظهر رسیدیم هوا عالی بود کاملا بهاری رنگ و بوی عید میدادـ غروب رفتیم سر خاک پدر جون باهاش درد و دل کردم و ازش خواستم برای دایی جون و ما دعا کنه درحالی که اشک از چشمانم سرازیر شده بودو بغض گلوم میفشرد برگشتیم به همراه بابایی و خاله سمیرا رفتیم خونه بابا بزرگ منـ ـشب خاله مه جبین اینها اومدن خونه مادر جون کلی نازت خریدن ـجمعه ساعت چهارمبعداز ظهر با بی میلی تمام وبغض ٱماده شدم و راهی تهران شدیم خییییلی دلم میحخواست یکی یا دو روز بیشتر پیش مادر جون میموندیمــ ان شاالله عید با دلخوۺ بریم شمال چندین روز با ٱرامش و دلخوش خونه مادر جون بمونیم