آرتین جونآرتین جون، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

گل پسری

شب تولد مولا امیرالمومنین همزمان با تعویض ماشین بابایی

1395/2/5 0:17
نویسنده : انسیه
52 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان که انقدر دلربا شدی.چهار شنبه غروب رفتیم خونه مامان بزرگ بعدش بابایی رفت ماشینی که عمو حمید گفته بود ببینه تا کارشون تموم بشه ساعت یک و نیم نیمه شب شده بود شما هم تا اون موقع سراغ بابایی میگرفتی تا سوئچ دیدی تغییر کرد نذاشتی بابایی شام بخوره بلندش کردی که بری تو ماشین .خدددددای من انگار دنیا به شما داده بودن بی نهایت خوشحال شدی پشت هم میگفتی بابایی مال خودته؟؟؟؟خریدی؟؟؟؟بعد رفتیم پمپ بنزین و بعدشم برات خوراکی خریدیم من و شما رفتیم بالا پشت سر ما که بابایی اومده بود بهش گفتی شش پارک کردی؟منظورت 206 بودش.الهی من قربونت این دل نگرانت برم ...کادویی که هفته پیش با پول قلکت برای بابایی خریده بودیم به مناسبت روز پدر بهش دادی و گفتی بفرما یه انگشتر نقره باباقوری که توش از طرف من نوشته شده بود دلم دستت امانت و تاریخ عقدمون قید شده بود.مامان بزرگ هم براش یه شلوار کتان طوسی خریده بود.وقتی بابایی ما رو برد ماشین نشون بده دقیقا جایی بود که دو هفته پیش مادرجون اونجا ایستاده بود و متوسل به مسجدی که تو چند قدمی خونه مامان بزرگ هستش شده بود و برامون کلی دعای خیر کرده بود.مامان عزیزم دستت درد نکنه که با دعات زندگی ام بیمه کردی و خدا روی ماهت زمین نذاشت یه قدم دیگه ما رو به سمت جلو هل داد الهی به حرمت آبروی جدت و به حرمت آبروی امیرالمومنین این ماشین برامون خیر و برکت داشته باشه و به قول معروف چرخ هاش برامون بچرخه اول قسط های ماشین و خیییلی سریع پرداخت کنیم و با رزق حلال خونه وسیع تو بهترین مکان قسمت و روزی ما بشه.ان شاالله.الهی به حرمت آبروی مولا امیر المونین همه به مراد دلشون برسن.....ان شاالله.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسری می باشد