پانزده خرداد رفتن به جنگل شییان

سلام گل پسر مامان شنبه ظهر ساعت دو به اتفاق عمه مهناز و مامان بزرگ و عمهوپوران و سارا به سمت جنگل شییان حرکت کردیم شما تو مسیر همش میگفتی بریم پارک ارم .حیوون ها رو ببینیم.وقتی رسیدیم اولش رفتیم قسمت تاب  و سرسره که بازی کنی متاسفانه آفتاب به وسایل خورده بود و شما میگفتی داغه. رفتیم بساط کباب محیا کردیم زغال یه کم ظاهرا نم داشت خوب نمیگرفت مدام سیخ کباب از این باربیکیو به اون باربیکیو منتقل میکردیم شما هی میگفتی بریم از بوفه بستنی و چیپس بخریم منم گفتم اول باید کباب بخوری بعد جایزت بستنی و چیپس.بعد به من گفتی گریه کردم یعنی بریم بخریم خداروشکر یهو کنار باربیکیو نشستی و چند تا فیله کباب شده خوردی ما هم کلی خوشحال شدیم بعدش عمه پوران رفت برات جایزه چیپس خرید.بعد جوجه کباب خانواده ای کنار ما نشسته بودن هندونه خنک و شیرین به ما دادن که خیییلی به من مزه داده بود شما حسابی با خاک و آب بازی کردی طوری که حمام لازم شده بودی.بعدش متاسفانه تو اوج لذت بردن و خوش گذرونی مامان بزرگ چند بار گفت بریم ما هم وسایل جمع کردیم حرکت کردیم بعد حمام شما و بابایی رفتیم هدیه برای خونه عمه پوران خریدیم و شام رفتیم خونشون.خداروشکر اونجا هم کلی بازی کردی طوری که توماشین نشستیم ده دقیقه برام صحبت کردی و یهو خوابت برد.پسر گلم ان شاالله همیشه روزگار وفق مرادت باشه....الهی آمین