عید نوروز ۱۳۹۴،رونمایی مروارید نهم و دهم
سلام عشق من عیدت مبارررررک،الهی سالی سراسر با سلامتی دلشادی پر خیر و برکت برات باشه ان شاالله،مامانی ساعت دو پانزده دقیقه نیمه شب لحظه تحویل سال بود و شما گلم خواب ناز بودی بابایی خواب و بیدار بود ولی من بیدار بودم و سوره یس تلاوت میکردم .صبح که بیدار شدی لباس نو تنم دیدی که عکس خرس داشت میگفتی هو...هو به دایره هاش هم میگفتی چرخ،لباس خودت هم عکس اژدها داشت هو میگفتی بابایی صبح به ما عیدی داد بعد صبحانه حاضر شدیم رفتیم خونه مامان بزرگ،دوم فروردین ظهر به سمت شمال حرکت کردیم حدود ساعت شش غروب رسیدیم ،(یک شنبه)شب بعد همه بچه ها و نوه ها خونه بابا بزرگ من دعوت بودیم من مدت ها بود تو جمع فامیل نبودم خیلی خوش گذشت،شب بعد و خواب و ناهار خونه خاله مه...
نویسنده :
انسیه
8:53